سلام

درویشی درويشي سلسله نعمت‌اللهی نعمت‌الهیه نعمه‌الهی نعمه‌اللهیه نعمت اللهی نعمه الهی نعمت اللهي نعمت‌اللهي نعمه‌اللهي نعمت الهیه نعمه اللهیه سلطانعلیشاهی سلطانعليشاهي سلطان علیشاهی سلطان عليشاهي سلطان‌علیشاهی سلطان‌عليشاهي گنابادی گنابادي گنابادیه گناباديه عرفان تصوف صوفی صوفي صوفیه صوفيه عرفا صوفیان صوفيان درویش قطب اقطاب مزار سلطاني سلطانی mysticism sufism shiism sufism shiah sufism islamic sufism nimatullahi order gunabadi

چهارشنبه

عارفان - اقطاب : تابنده ، علی ( محبوبعلیشاه ) ، ۱۳۲۴ - ۱۳۷۵

حاج علی تابنده محبوبعلیشاه ، قطب سی و هشتم سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی ، فرزند جناب حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه . در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۲۴ برابر با ۷ ذی الحجه الحرام ۱۳۶۴ قمری در تهران متولد گردید . دوران کودکی را در تهران و بیدخت گناباد ، زیر نظر پدر و جد بزرگوارش جناب حاج شیخ محمد حسن صالحعلیشاه به سر برد . مقدمات علوم دینی و ادبی و سال های اول مدرسه را در آنجا نزد پدر بزرگوار و اساتید محلی فرا گرفت . سپس به اشاره پدر برای ادامه تحصیل به تهران آمد . تحصیلات متوسطه را در رشته ادبی در دبیرستان دارالفنون به پایان برده و در خرداد ۱۳۴۲ فارغ التحصیل گردید . در تمام مدت تحصیل مستقیما و غیرمستقیم تحت مراقبت و تربیت پدر بزرگوارش بود . در این ایام کرارا به موطن عزیز خود بیدخت مسافرت می کرد .
به مرور درد طلب الهی و راه یابی به طریق حقیقت در جانشان افزون می گشت تا اینکه در روز یکشنبه ۱۵ ربیع الثانی ۱۳۸۴ قمری برابر اول شهریور ۱۳۴۳ به دست جناب صالحعلیشاه و به دلالت پدرگرامی و شیخ بزرگوار آقای سید هبه الله جذبی
( ثابتعلی ) مشرف به فقر و ایمان شد .
تحصیلات عالی را در دانشگاه مشهد و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به پایان برده و در تیرماه ۱۳۴۸ شمسی موفق به اخذ درجه لیسانس در رشته زبان و ادبیات فارسی گردید
. در این ایام برای تامین کمک هزینه تحصیل ، در دبیرستان های تهران تدریس می کرد . پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه نیز در سال ۱۳۵۱ شمسی به دستور پدرشان برای امرار معاش از دسترنج خود وارد شرکت نفت گردیده و تا سال ۱۳۶۸ که برای قبول وظایف محوله فقری به درخواست خود بازنشسته شد ، در همانجا اشتغال داشت .
پس از رحلت جناب صالحعلیشاه در ششم مرداد سال ۱۳۴۵ ، مورد عنایت و توجهات خاص جانشین ایشان ، جناب رضاعلیشاه قرار گرفت
. به دستور ایشان مامور به تحصیل علوم دینی و اخذ دستورات سلوکی و ریاضات شرعی نزد آقای حاج سید هبه الله جذبی ثابتعلی شد که ابتدا متفرقا و سپس بطور منظم از سال ۱۳۵۸ تا هنگام درگذشت جناب آقای جذبی در سال ۱۳۶۴ این مهم ادامه یافت .
در تاریخ ۱۵ شعبان ۱۴۰۱ قمری برابر ۲۸ خرداد ۱۳۶۰ موفق به اخذ اجازه امامت جماعت فقرا و چهار سال بعد در شب قدر ۲۱ رمضان ۱۴۰۵ قمری برابر ۲۰ خرداد ۱۳۶۴ فرمان دستگیری طالبان و راهنمایی جویندگان راه برای ایشان با لقب
« محبوبعلی » از طرف جناب رضاعلیشاه صادر شد .
ایشان از سال ۱۳۵۸ شمسی که جناب رضاعلیشاه در تهران ساکن شده بودند ، درک فیض حضورشان می کردند و در سفر و حضر غالبا در خدمتشان بودند
.
در اوایل سال ۱۳۴۵ شمسی موفق به تشرف به خانه خدا و انجام حج تمتع گردیدند
. در سال ۱۳۵۱ نیز در خدمت والد معظم و در سال ۱۳۵۳ همراه با والده مکرمه توفیق زیارت خانه خدا و عمره مفرده یافتند و در همین سفر به سیر آفاق به کشورهای سوریه و مصر و لبنان نیز مسافرت کردند . همچنین در سال ۱۳۵۵ شمسی در خدمت جناب رضاعلیشاه به زیارت عتبات عالیات مشرف شده و با مراجع بزرگ شیعه ملاقات کردند .
جناب رضاعلیشاه چندی مترصد بودند که فرمان جانشینی خود در طریقت را برای ایشان مرقوم نمایند ولی به دلایلی در این کار درنگ می کردند تا اینکه بالاخره در عید غدیر سال ۱۴۰۶ قمری برابر ۲ شهریور ۱۳۶۵ فرمان جانشینی ایشان را مرقوم کرده و به تناسب اوضاع چند بار دیگر هم در زمان های مختلف کتبا بر این فرمان تاکید نمودند
.
وقتی جناب رضاعلیشاه در ۱۱ ربیع الاول ۱۴۱۳ قمری برابر ۱۸ شهریور ۱۳۷۱ رحلت کردند ، ایشان بنا به نص صریح و با قلبی اندوهگین و چشمی خونبار بر مسند ارشاد طریقه نعمت اللهی گنابادی نشسته و به تکلیف معهود فقری خود اقدام نمودند
.
آن بزرگوار بسیار خلیق و مهربان بوده و با فقرا با نهایت ملاطفت و خدمت و با خویشاوندان به مهر و ادب و با دشمنان به مدارا و با عموم به حسن سلوک رفتار می کردند
. با اینکه ایام ارشادشان بسیار کوتاه بود ولی در همین مدت قلیل محبوب دل های همه از دوست و بیگانه شده بودند . حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه درباره شان می گویند : « ... مصداق بارز این مصراع شعر حافظ بودند : خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود . دوران رهبری عرفانی ایشان چهار سال و چند ماه بود ولی در همین دوران کوتاه در دل های ارادتمندان آنچنان جای گرفته است که مشکل برود . » (۱)
آنچنان دل در گرو دلدار داشت که بدن خاکی تحمل روح ملکوتی ایشان را نمی کرد و بی صبرانه منتظر بود که به وصال برسد
. کرارا به نزدیکان گفته بودند که ایام من کوتاه است ، و از این جهت خود را به جد اعلای خویش جناب نورعلیشاه گنابادی تشبیه می کردند . و عبارت « ناگهان بانگی برآمد ، خواجه رفت » را متذکر می شدند . رحلت جناب رضاعلیشاه جراحت عمیقی بر قلب مهربان ایشان وارد کرده بود که با هیچ مرهمی درمان نمی شد .
با همه شدت حال محبت به حضرت محبوب و غلبه حال جذبه بر سلوک ، از توجه به آداب شریعت مطهره و رسیدگی به احوال فقرا غفلت نمی کردند و به وصیت پدر بزرگوار اعتلای لوای فقر را قلبا و ظاهرا طالب بودند
. در مجالس فقری عموما متذکر دستورات شریعتی و طریقتی شده و همگان را دعوت به جمع احکام شریعت و آداب طریقت می کردند و بدین منظور چندین تذکاریه منتشر کردند .
با وجود وقت کم به مطالعه و تحقیق علاقه داشته و آثاری نیز تالیف و تدوین نموده بودند که اهم آنان عبارت اند از
:
خورشید تابنده در شرح احوال و آثار جناب رضاعلیشاه ، رساله حضور قلب ، ظهور العشق الاعلی و عهد الهی در شرح عرفانی فاجعه کربلا ، رساله جبر و تفویض
. مکتوباتی نیز از ایشان باقی مانده که حاکی از احاطه علمی آنجناب است .
آنجناب که دوران حیات ظاهری خود را کوتاه می دیدند و بر علو مراتب ظاهری و باطنی عموی بزرگوار خویش جناب حاج دکتر نورعلی تابنده که سمت مشاورت پدر بزرگوار و خود ایشان را داشتند ، واقف بودند ، در همان روز رحلت حضرت آقای رضاعلیشاه یعنی در ۱۸ شهریور ۱۳۷۱ اجازه اقامه نماز جماعت در مجالس فقری و سپس در ۹ ربیع الثانی سال ۱۴۱۳ قمری برابر ۱۵ مهر ۱۳۷۱ مصادف با سالگرد رحلت جناب صالحعلیشاه اجازه دستگیری و تلقین ذکر و فکر را برای ایشان با لقب
« مجذوبعلی » مرقوم نمودند و سرانجام در ۲۲ ربیع الثانی ۱۴۱۳ قمری برابر ۲۸ مهر ۱۳۷۱ مصادف با چهلمین روز رحلت جناب رضاعلیشاه ، ایشان را به وصایت و جانشینی خویش تعیین کردند .
چهار سال سپری شد و روز به روز درد فراق و شوق وصالش افزونی می یافت و در ماه های آخر شدت گرفت
. در اوایل زمستان سال ۱۳۷۵ به سبب کسالت های عارضه و همچنین تقاضاهای مکرر فقرای خارج ، به کشور آلمان مسافرت کردند و بلافاصله بستری شده و مورد عمل جراجی و مراقبت های پزشکی قرار گرفتند . این سفر سه هفته به طول انجامید و در آنجا در جلسه آخر فقری با لحن عجیبی از همه فقرای مقیم خداحافظی کردند . در تهران نیز در صبح جمعه قبل از شروع ماه مبارک رمضان ، خطاب به فقرا فرموده بودند که این آخرین جمعه ای است که من به حسینیه می آیم . حاضرین این سخن را حمل بر شروع ماه رمضان و تعطیلی موقت مجلس صبح های جمعه تصور می کردند ؛ ولی مراد ایشان خبر رحلت قریب الوقوع خویش بود . چند هفته قبل از رحلت نیز - همانند جد امجدشان جناب نورعلیشاه گنابادی - چند تلگراف برای آقایان مشایخ سلسله مرقوم کرده در داخل پاکت دربسته و مهر شده قرار داده و نزد یکی از فقرا به امانت گذارده بودند تا پس از رحلتشان مخابره شود . در این تلگراف ها خبر از ترک عالم فانی داده و جانشین خود را جناب مجذوبعلیشاه معرفی کرده و دستور متابعت از ایشان داده بودند .
از ابتدای ماه رمضان وضعیت جسمانی ایشان رو به ضعف می رفت و روز قبل از رحلت می فرمودند که چند شب است که نمی خوابم ؛ با این همه و با وجود کسالت زیاد فریضه روزه را ترک نکردند
. در سحر روز پنجشنبه ۶ رمضان تلفنی با عمه مکرمه خود در بیدخت تماس گرفته و اشاره به آمدن خود کرده بودند . در این چند روز حالت مهمانی را داشتند که به ضیافتی فراخوانده شده و منتظر رفتن است . تا اینکه در صبح پنجشنبه ۶ رمضان ۱۴۱۷ قمری برابر ۲۷ دی ۱۳۷۵ به عارضه ایست قلبی (۲) از قید و زحمت تن جسمانی رهایی یافته وروح مقدسش به وصال محبوب رسید .
فردای آن روز پیکر مطهر ایشان در میان انبوه عزاداران از تهران تشییع شد و در مراسم باشکوه تر عزاداری ، در مزار سلطانی بیدخت مجاور قبر مطهر پدر و اجداد بزرگوارش به خاک سپرده شدند
.


پاورقی ها :
(
۱) ظهور العشق الاعلی و عهد الهی / تالیف جناب حاج علی تابنده .-- تهران : ‌حقیقت ، ۱۳۸۰ / ص ۵ – مقدمه
(
۲) برخی رحلت نابهنگام ایشان را با ماجرای قتل های زنجیره ای سعید امامی مرتبط دانسته اند .


منبع : عرفان ایران ( مجموعه مقالات ) (۱۴) / گردآوری و تدوین مصطفی آزمایش .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۸۱ / برگرفته از مقاله « مختصری از شرح احوال جناب حاج علی تابنده محبوبعلیشاه »

فهرست مقالات

برچسب‌ها: ,