دفاعیه ها : اخباری که در ذم تصوف از معصومین علیهم السلام روایت شده چگونه است ؟
اخبار در ذم تصوف زیاد ذکر شده ، از قبیل حدیثی که منسوب است به حضرت رضا (ع) که فرمودند : « من ذکر عنده الصوفیه و لم ینکرهم بلسنه و قلبه فلیس منا و من انکرهم فکانما جاهد الکفار بین یدی رسول الله - صلی الله علیه و آله » . (۱) و حدیث منسوب به حضرت صادق (ع) که در حقیقه الشیعه ذکر شده که خدمت حضرت عرض شد : « قد ظهر فی هذا الزمان قوم یقال لهم الصوفیه فما تقول فیهم ؟ فاجاب - علیه السلام - انهم اعدائنا فمن مال الیهم منهم و یحشر معهم تا آخر » . (۲)
و حدیث منسوب به ابی ذر از پیغمبر اکرم (ص) که فرموده : « یا اباذر یکون فی آخرالزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم یرون الفضل بذلک علی غیرهم اولئک یلعنهم ملئکه السموات و الارض » . (۳) و امثال اینها که در بعض کتب مذکور است . ولی در اینجا خوب است کسی که حقیقتا در صدد فهم مطلب و جستجوی حقیقت است کنجکاوی بیشتری کند و غور در اطراف این مطالب بنماید که در شبهه یا خطا واقع نشود ، چون برای فهم اخبار و پی بردن به صحت و سقم آنها لازم است :
اولا) محیط و زمان و منظور و مقصود را باید در نظر گرفت ؛
ثانیا) جستجو کرد که اگر اخباری معارض آنها باشد ، اگر بتوان بین آنها جمع نموده بدان رفتار کرد وگرنه به ادله تعادل و تراجیح که در اصول مفصلا مذکور است رجوع شود و هر کدام مورد ترجیح قرار گیرد بدان عمل شود ؛
ثالثا) در این قبیل موارد که مربوط به کفر و ایمان است ، احتیاط را باید رعایت کرد و بزودی حکم به کفر یا فسق یک دسته ننمود ، چنانکه حدود نیز به شبهه مرتفع می شود . و در این قبیل اخبار برخلاف اخبار ادله سنن که در آن تسامح می شود باید دقت کامل کرد و تا یقین بدان پیدا نشود یا عملی که دلیل قاطع بر ذم صاحب آن باشد دیده نشود ، نباید حکم به کفر یا فسق نمود .
رابعا) باید تحقیق کرد و صفاتی را که در اخبار مورد ذم قرار گرفته ملاک قرار داد که در هر جا وجود داشت صاحب آنرا ذم نمود .
بنابراین به اخباری هم که بر خلاف اخبار مذکوره بالا در مدح تصوف رسیده و بزرگانی از علما مانند ابن ابی جمهور احساوی و غیره آنرا نقل نموده اند باید مراجعه نمود و روش احتیاط یا قانون تعادل و تراجیح را بکار بست ؛ مانند حدیث منسوب به حضرت رسول (ص) که فرمودند : « من سره ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف » (۴) و حدیث : « لا تطعنوا اهل التصوف و الخرق فان اخلاقهم اخلاق الانبیاء و لباسهم لباس الانبیاء » (۵) و حدیث منسوب به حضرت امیرالمومنین (ع) : « التصوف اربعه احرف ، تاء و صاد و واو و فاء . التاء : ترک و توبه و تقی ؛ الصاد : صبر و صدق و صفا ؛ والواو : ورد و ود و وفا ؛ و الفاء : فرد و فقر و فناء » (۶) و غیر اینها از اخبار که در کتب مجلی و غوالی اللئالی تألیف عالم جلیل محمد بن علی بن ابراهیم بن ابی جمهور احساوی (۷) از علمای بزرگ شیعه در قرن نهم هجری مفصلا مذکور است و جای تعجب است که یکی از مغرضین نوشته که احادیث مدح صوفیه در سند بعض آنها ضعف است ، ولی اخبار ذم را قطعی می داند ؛ در صورتی که بر فرض صحت مربوط به کسانی از اهل سنت است که خود را صوفی نامیده اند ولی ایشان تعمیم به صوفیه شیعه داده و خیالات خود را قطعی گرفته اند و این مانند این است که اخباری که از ائمه اطهار - علیهم السلام - در ذم علمای سنی ذکر شده ما به شیعه هم تعمیم دهیم ؛ در صورتی که خلاف است و علمای حقیقی شیعه مورد مدح ائمه - علیهم السلام - بوده اند و آنچه ذمی از ائمه هدی - علیهم السلام - درباره علما و صوفیه رسیده مربوط به اهل سنت است .
و شهید اول در کتاب وقف دروس می فرماید : « الصوفیون المشتغلون بالعباده و المعرضون عن الدنیا » (۸) و در کتاب کشف الغطاء تألیف مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء در کتاب وقف می نویسد : « و لو وقف علی الصوفیه و کان عارفا ورعا نزل علی المعرضین عن الدنیا المشغولین بالعباده » . (۹)
عبارت این دو فقیه جلیل دلالت بر تأیید و تصحیح اصل تصوف دارد ؛ زیرا اگر تصوف را جزء مذاهب فاسده و باطله می دانستند قائل به بطلان وقف بر آنها از غیر صاحبان آن مذهب می شدند . نهایت آنکه این قید را نموده اند تا دیگران که در حقیقت مشتبه بدانها هستند خارج شوند و حتی در کشف الغطاء بعدا می فرمایند : « و ربما یدخل بتعمیم العلماء فی هذا الایام اهل الطریقه الباطله » (۱۰) ، که از عبارت به مفهوم وصف معلوم می شود که شیخ قائل به وجود طریقت حقه هم در اهل تصوف بوده است .
از مولانا مجلسی دوم نیز مکتوبی در جواب سؤال یکی از افاضل که درباره حکماء و فقهاء و اخباریين و صوفيه سؤال نموده نقل شده که در آن به صحت و حقانیت تصوف در شیعه تصریح شده و آن مکتوب در کتاب ریاض السیاحه تألیف مرحوم حاج میرزا زین العابدین شیروانی در حالات مرحوم مجلسی - اعلی الله مقامه - و در کتاب وقایع الایام فی تتمه محرم الحرام تألیف حاج ملا علی واعظ تبریزی ذکر شده است . اخبار دیگر نیز از ائمه معصومین - علیهم السلام - و عبارات دیگر از علماء از این قبیل زیاد است .
در این صورت که دو قسم اخبار معارض یکدیگر می بینیم بر فرض که عمل به احتیاط نکنیم باید جمع کنیم ، به این طریق که اخبار مدح را درباره آن دسته از صوفيه که دارای مذهب اثنی عشری هستند و مقید به احکام شرع مطهر می باشند و از همه جهت به پیروی از ائمه اثنی عشر - علیهم السلام - افتخار می کنند بگوییم . و اخبار ذم را بر کسانی که دعوی تصوف نموده ولی در مذهب از ائمه - علیهم السلام - پیروی نمی کنند و دیگران را هم در ردیف آنان و دارای مقامات معنوی می دانند یا کسانی که مقید به آداب شرع مطهر نیستند حمل کنیم . و اگر این دو دسته اخبار از حیث صحت و ضعف در ردیف یکدیگر نیستند باید به قانون تعادل و تراجیح رجوع نموده و هر کدام صحیح تر به نظر رسید آنرا به کار بندیم ؛ بلکه چون مربوط به امور اعتقادی است باید رعایت احتیاط نمود و تا یقین حاصل نگردد نباید حکم به کفر و به فسق کرد بلکه باید عمل به ظاهر نمود . و اگر عقیده یا عملی مخالف شرع مطهر و مذهب حقه جعفری مشاهده نمودیم صاحبش را به واسطه آن عقیده یا عمل ذم کنیم ، نه به صرف داشتن نامی که به نظر ما خوش آیند نباشد . و به اضافه بر فرض صحت آن اخبار ، واضح است مراد کسانی هستند که نام تصوف بر خود نهاده و دشمنی اهل بیت را هم دارند که تصریح به آنهم شده و یا اگر ادعای دوستی هم می کنند از نظر انتساب ظاهری اهل بیت به مقام رسالت است و آنها را برتر از صحابه یا سایر تابعین نمی دانند بلکه در ردیف آنها قرار داده و دیگران را هم در همان مرتبه آنها دوست دارند .
و در احکام نیز به فقه اهل بیت عمل نمی کنند و فقه دیگران را گرفته اند البته هر که ولایت اهل بیت و ائمه اثنی عشر - علیهم السلام - را دار نباشد ، یا دیگران را در مقام معنویت و ولایت با آنها شریک بداند ، اهل نجات نیست : گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش !
ولی کسانی که به حب و ولایت اهل بیت - علیهم السلام - افتخار نمایند از آن دسته محسوب نیستند ، هر چند نام صوفی بر خود گذارند ؛ زیرا تنها لفظ موجب فسق یا کفر نیست . چنانکه تنها لفظ شیعه یا مؤمن بدون عمل ، باعث افتخار یا نجات نمی شود . « میم و واو و میم و نون تشریف نیست » ، چنانکه لفظ مجتهد هم در زمان ائمه هدی - علیهم السلام - در شیعه نبوده و اختصاص به اهل سنت داشته و حتی علمای اهل سنت بواسطه دادن فتواهای مختلف مورد ایراد ائمه - علیهم السلام - بودند که در نهج البلاغه هم در خطبه ای در این باب مذکور است و ذم بسیاری برای آنها و همچنین برای عالم بی عمل رسیده . و البته کسانی که مورد ذم و ایراد ائمه - علیهم السلام - واقع شده اند علمای اهل سنت و مجتهدین آنها یا علمای بی عمل که باعث بدنامی و ننگ جامعه روحانيت می باشند بوده اند که بدون تمسک به اهل بیت به رأی و قیاس عمل می کردند و اجتهاد می نمودند ، ولی علمای شیعه و فقهای مذهب جعفری که متمسک به حبل ولایت ائمه معصومین - علیهم السلام - بوده و می باشند و در اجتهاد خود رجوع به اخبار اهل بیت نموده و قوه قدسیه را نیز در فتوی مناط می دانند و به علم خویش عمل می کنند ، مشمول اخبار ذم نیستند ؛ چون سرمایه واقعی را که حب اهل بیت است دارا می باشند و به علم خود نیز عمل می کنند .
همچنین اخباری که در ذم تصوف رسیده مناط همان تصوفی است که در میان اهل سنت بوده و خود را در مقابل ائمه اطهار - علیهم السلام - و اهل بیت قرار می دادند ، نه کسانی که اساس و راه رسیدن به کمالات روحی را دوستی و پیروی و ولایت ائمه اثنی عشر (ع) دانسته مراقبت کامل در اعمال شرع را لازم می دانند و طبق دستورات ائمه هدی (ع) عمل می کنند . و حدیث منقول از ابی ذر هم اصلا مربوط به تصوف نیست ، بلکه درباره کسانی است که لباس پشم پوشیده و آنرا باعث بزرگی خود می دانند و بدان افتخار می کنند ، وگرنه امروز پشم پوشیدن در میان همه طبقات حتی علما معمول است و لباس پشمی گرانتر از نخی است و بعضی هم بدان افتخار می کنند و آنرا دلیل برتری خود بر دیگران می دانند و این مربوط به امر مذهب نیست .
چون منظور تذکر و رفع شبهه است به همین قدر اکتفا و از تفصیل زیادتر خودداری می شود . امید است همین که ذکر شد ، برای اشخاص منصف و متدین و متدبر وسیله برای تحقیق و دقت واقع گردد .
پاورقی :
۱. کسی که از صوفيه نزد او نام برده شود و آنان را به زبان و دل انکار و رد نکند از ما نیست و هر که آنها را رد کند ، مانند این است که با کفار بین دو دست پیغمبر خدا جهاد نموده است .
۲. در این زمان دسته ای پیدا شده که آنها را صوفیه می گویند . درباره آنها چه می فرمایید ؟ فرمودند : آنها دشمنان ما هستند ، هر کس به طرف آنها میل کند از آنها است و با آنها حشر خواهد شد ، الی آخر .
۳. ای ابوذر ، در آخرالزمان جمعی پیدا خواهند شد که در تابستان و زمستان پشم بپوشند و آنرا سبب برتری خود بر دیگران دانند ؛ آنانند که فرشتگان آسمان و زمین بر آنها لعنت می فرستند .
۴. در کتاب بشاره المصطفی لشیعه المرتضی ذکر شده است . یعنی : کسی که از همنشینی خدا خوشحال می شود باید با اهل تصوف همنشینی کند .
۵. بر اهل تصوف و صاحبان خرقه طعن نزنید که اخلاقشان اخلاق پیمبران و لباسشان لباس پیمبران است .
۶. تصوف چهار حرف است : تاء و صاد و واو و فاء . تاء : ترک دنیا و توبه و پرهیزکاری است ؛ صاد : صبر و راستی و صفای دل است ؛ و واو : دوستی و توجه به ورد و دعا و وفاء به عهد است ؛ و فاء : تنها بودن از خلق و فقر الی الله و نیستی و فانی شدن از انانیت است .
۷. در مجالس المؤمنین لحسا با لام و در رجال مامقانی حسا و لقب ابن ابی جمهور را الحساوی به فتح حاء در باب القاب ذکر کرده است . ولی همه اینها یکی است و اختلاف در تلفظ به واسطه اختلاف لهجه ها است و احساء با الف در اول و همزه در آخر قسمتی است در ساحل خلیج فارس از جنوب کویت تا حدود قطر و عمان .
۸. صوفیان کسانی هستند که پیوسته به عبادت خدا مشغول و از دنیا روگردانند .
۹. اگر بر صوفیه وقف کند و عارف و پرهیزکار باشد برکسانی که از دنیا اعراض نموده و به عبادت خدا مشغولند ، اطلاق می شود و فرود می آید .
۱۰. بسا هست که به واسطه تعمیم دادن علماء در این اوقات ، اهل طریقت باطله هم داخل می شود .
منبع : رساله رفع شبهات / تالیف سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۷۷ / سوال ۱۱
با تشکر از اخوی محترمی که متن را در اختیار ما قرار داذند .
برچسبها: دفاعیه ها
<< Home