سلام

درویشی درويشي سلسله نعمت‌اللهی نعمت‌الهیه نعمه‌الهی نعمه‌اللهیه نعمت اللهی نعمه الهی نعمت اللهي نعمت‌اللهي نعمه‌اللهي نعمت الهیه نعمه اللهیه سلطانعلیشاهی سلطانعليشاهي سلطان علیشاهی سلطان عليشاهي سلطان‌علیشاهی سلطان‌عليشاهي گنابادی گنابادي گنابادیه گناباديه عرفان تصوف صوفی صوفي صوفیه صوفيه عرفا صوفیان صوفيان درویش قطب اقطاب مزار سلطاني سلطانی mysticism sufism shiism sufism shiah sufism islamic sufism nimatullahi order gunabadi

پنجشنبه

عرفان ، تصوف : رویه عملی سلسله نعمت اللهیه چیست ؟ / حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه - قدس

سلسله نعمت اللهیه به تشیع و پیروی از ائمه اثنی عشر (ع) و عمل طبق دستورات مذهب حق جعفری افتخار دارند و بطور خلاصه سه چیز از امتیازات سلسله نعمت اللهیه می باشد :
اول
) تقید به آداب شریعت مقدسه ؛ زیرا ظاهر عنوان باطن است و تا انسان ظاهر را تصحیح نکند ، باطن تصحیح نمی شود . بزرگان دین به واسطه بندگی حق و اطاعت اوامر خداوند ، به مقام رسیده اند . ما نیز که دعوی پیروی آن بزرگواران را داریم ، باید قدم روی قدم آنان بگذاریم . این دنیا دار تکلیف است و تا موقعی که حیات مادی دنیوی هست ، تکلیف مرفوع نیست ؛ که یقین در آیه شریفه : « و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین » (۱) نزد بعضی از مفسرین به مرگ تفسیر شده است ؛ یعنی انسان تا زنده است نباید دست از بندگی و اطاعت بردارد .
و بر فرض هم که به معنی یقین مقابل شک باشد ، غایت داخل در مغیی است
(۲) بلکه یقین که حاصل شود به طریق اولی باید عبادت کند ، چون ایمان او قبل از پیدایش یقین ایمان به غیب است و بعدا علاقه و شوق او به عبادت زیادتر می شود که : « بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک » (۳) . و از این رو بزرگان عرفا هم که معرفت برای آنان پیدا شده بود به پیروی از ائمه معصومین (ع) به مستحبات هم کاملا عمل نموده و از مکروهات هم اجتناب می کردند . و سالک الی الله باید در مرحله اولی اعمال شرعیه خود را تصحیح نماید تا بتواند وجهه قلبی و ارتباط با جهت غیب را تکمیل کند ، بلکه حفظ آن نیز منوط به مراقبت آداب ظاهر شرع است .
دوم
) تقید به کسب و کار ؛ زیرا انسان مجبور است در دنیا امرار معاش کند ، و آن یا از راه کسب یا دزدی یا گدایی است . شق دوم و سوم به تمام اقسام - عقلا و نقلا - حرام است ، پس باید از راه کسب و کار زندگی را اداره نماید و نباید بیکار و کل بر جامعه باشد ، زیرا چشم داشتن به دست دیگران گدایی است .
سوم
) عدم تقید به لباس مخصوص ؛ در بسیاری از سلاسل فقر برای پیروان ، لباس مخصوصی معین شده ، ولی این قید در سلسله نعمت اللهیه نیست ؛ زیرا دیانت مقدسه اسلام لباس حقیقی و واقعی را برای مومن لباس تقوی معین فرموده . و به ظاهر نیز فقط در دو مورد لباس خاصی تعیین گردیده ، یکی برای زنده در موقع احرام در مکه ، و دیگری برای مرده که کفن باشد . و در غیر این دو مورد لباس تعیین نشده و بندگی خدا در هر لباس ممکن است . فقط باید از آنچه شرعا حرام است مانند لباس غصبی یا پوشیدن لباس ابریشم خالص و زربفت برای مرد دوری شود .
امتیاز دیگری نیز هست و آن غلبه بسط بر قبض است ؛ یعنی باید همواره با مردم معاشرت نموده و در اجتماعات وارد و طبق فرمایش حضرت امیرالمومنین
(ع) درباره مومن « بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه » (۴) همواره گشاده رو و با همه مهربان باشد و ترک اجتماع و معاشرت ننموده و یاد خدا را در قلب با معاشرت ظاهری با مردم جمع بدارد و طوری نکند که مردم از معاشرت با او متاذی و روگردان باشند .
با این چند امتیاز که ذکر شد ، اگر کسانی در بعض سلاسل دیگر برخلاف دستورات شریعت مطهره عملی انجام دهند یا تقید به آداب نداشته باشند ، یا افرادی در سلسله نعمت اللهیه دیده شوند که رفتارشان خلاف باشد ، البته به واسطه آن رفتار سزاوار ذم می باشند و بزرگان سلسله نعمت اللهیه هم از رفتار خلاف آنان ناراضی و بیزار هستند ، ولی نمی توان رویه و عمل آنها را مدرک برای ذم عموم قرار داد
. چنانکه در سایر فرقه ها نیز حتی روحانیین ، اشخاص نیک و بد وجود دارند ، و بطور کلی در هر فرقه رفتار ناشایست و عمل خلاف بعض افراد را نمی توان سبب ذم و اعتراض بر عموم قرار داد .
و همچنین تنبلی و ترک کار برخلاف رویه و دستور بزرگان فقر می باشد و همه بزرگان به کار دنیوی اشتغال داشتند ؛ چنانکه انبیا و اولیا عموما دارای کار بودند ،‌ مثلا علی
(ع) غالبا و حضرت باقر و حضرت صادق (ع) در مدت عمر به کشاورزی مشغول بودند . و حضرت هادی و حضرت عسکری (ع) اجبارا به کار قشونی خلیفه اشتغال داشتند و همچنین پیروان آن بزرگواران مانند میثم تمار و صفوان جمال و دیگران عموما کار دنیوی داشتند . و بزرگان عرفا که به پیروی آن بزرگواران افتخار دارند هر کدام کاری داشتند ، مثلا مرحوم شاه نعمت الله ولی و مرحوم سطانعلیشاه با داشتن مقام علمی و اجتهادی به کارهای کشاورزی مشغول بودند و چند نفری هم مانند جناب سعادتعلیشاه اصفهانی به تجارت اشتغال داشتند . و هیچ یک از اینها مخالف عبادت و زهد و توکل نیست ؛ زیرا توکل آن است که انسان در همه احوال تکیه دل او به خداوند باشد و همه کارها را به او بسپارد ، و آن ملازمه با ترک کار ندارد بلکه باید برحسب امر خدا و بزرگان دین به کار مشغول باشد . ولی در عین حال مسبب الاسباب و روزی دهنده را او بداند و باز هم دست از کوشش برندارد و بلکه می توانیم بگوییم ترک کار دنیا برخلاف توکل است ؛ زیرا شخصی که کار نمی کند چشم او به دست دیگران است که به او کمک کنند . ولی کسی که کار می کند منتظر است که خداوند به او روزی دهد و در کار او برکت عنایت کند ، پس باید به کار مشغول باشد . و جز در مواردی که در شریعت مقدسه ترک کار دستور داده شده مانند روز جمعه تا بعد از نماز ظهر که طبق آیه شریفه : «اذا نودی للصلوه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع » (۵) کار دنیا و بیع و شری در آن پسندیده نیست ، یا موقعی که وقت نماز ضیق باشد که اشتغال به کار جایز نیست ، یا اوقات فضیلت نماز که ترک کار در غیرضرورت اولی است ، در سایر مواقع نباید بیکار بود .
پس کسانی که تنبلی را پیشه خود کرده و آن را توکل نامیده اند ، اشتباه کرده و غالبا راحتی و آسایش نفس را در نظر داشته اند
. دیانت و خداپرستی مخالف کار دنیا نیست بلکه کمال در آن است که هم به کار دنیوی مشغول و هم از یاد خدا و امور دین غافل نباشد ، که مثل معروف : « دست به کار و دل با یار » ، اشاره به همین است و آیه شریفه : « رجال لاتلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر الله » (۶) به همین منظور اشاره دارد . و یکی از مزایای دیانت مقدسه اسلام جمع بین ظاهر و باطن و دنیا و آخرت است . و رهبانیت که عبارت از ترک کار و عزلت و دوری از خلق و امور اجتماعی و ترک دنیا و اشتغال به عبادت محضه باشد ، در دیانت مسیح (ع) پسندیده ولی در دین اسلام ممنوع است و باید همه در کارها با یکدیگر کمک نموده و خدمت به جامعه نمایند . و اگر بطور اتفاقی یک نفر دارای این حال نبود و میل به انزوا و ترک کار دنیا داشت ، آن را نمی توان مدرک برای عموم قرار داد و زبان به اعتراض گشود ؛ چنانکه در میان روحانیین نیز کسانی هستند که تمام مدت عمر به انزوا و در گوشه مدرسه می گذرانند ، هرچند که این حال نیز گاهی و برای بعض اشخاص پسندیده است ولی برای عموم پسندیده نیست .
حتی در دیانت اسلام فعالیت و کوشش در کار به قصد توسعه در رزق عیال و اولاد و کمک به دیگران پسندیده است و آن غیر از حرص و حب دنیاست ؛ زیرا حرص یا حب دنیا موقعی است که منظور فقط استفاده شخصی و جمع آوری مال باشد و به مصارف لازم هم نرساند و بطوری مستغرق در جمع آوری دنیا باشد که از امور عبادی و اجتماعی هم غفلت کند
. ولی اگر کوشش در کار به قصد اطاعت امر و انفاق لازم و مستحب و توسعه بر اشخاص واجب النفقه باشد ، ممدوح و بزرگان دین نیز همین رویه را داشتند ؛ چنانکه حضرت امیرالمومنین و حضرت باقر و حضرت صادق - علیهم السلام - همین رویه را داشتند و حتی تجمل و زینت های دنیوی را هم داشتند ، مثلا جبه خز می پوشیدند و غالب آن بزرگواران در اکل و ملابس بهترین آنها را داشتند و لباس خوب می پوشیدند و غذای خوب هم میل می فرمودند که در قرآن مجید است : « یا ایها الرسل کلوا من الطیبات واعملوا صالحا » (۷) ، و در جای دیگر فرماید : « قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق » (۸) . پس کسانی که گمان برند تشخص و تجمل و ملابس نیکو مخالف زهد است نفهمیده اند ؛ زیرا زهد آن است که دلبستگی به دنیا نباشد هرچند تمام دارایی دنیا را داشته باشد و علامت آن ، آن است که اگر مثلا در یک شب ثروت هنگفتی ناگهانی به او روآور شود ، ایجاد فرح و خوشحالی فوق العاده در او ننماید و اگر تمامی دارایی او هم مانند حضرت ایوب (ع) در مدت کمی از بین برود باز هم خم به ابرویش وارد نیاید و در همه حال صابر و شاکر باشد و صاحب دارایی را دیگری بداند که به او بطور امانت داده شده است . در این صورت اگر میخ های خیمه او از طلا باشد ، چون از خدا می داند و در راه خدا و به امر او خرج می کند و بدان ها علاقه مند نیست زهد است ؛ ولی اگر به دارایی دنیا علاقه داشته باشد ولو آنکه دارایی او فقط یک کشکول و تبرزین باشد ، او زاهد نیست ، چون دل به مال دنیا بسته است ؛ پس مناط عدم علاقه قلبی است (۹) . بنابر این داشتن دارایی هرچند زیاد باشد ، اگر از راه حلال و کسب مشروع پیدا شود مذموم نیست ولی اگر از طرق ممنوعه و حرام باشد ، البته خلاف شرع و عقل و ناپسنده است . حضرت سلیمان (ع) با داشتن مقام نبوت سلطنت هم داشت .
پس کسانی که بر بعض بزرگان عرفا به داشتن ثروت و دارایی ایراد می گیرند ، توجه به وضع ائمه معصومین
(ع) پس از حضرت امیرالمومنین ننموده اند . و کسانی هم که برعکس گمان برند درویشی با تنبلی و بیکاری و کل بر جامعه بودن ملازمه دارد و از آن راه ایراد می گیرند در اشتباه اند . و اشخاصی که نام درویشی بر خود گذاشته و این حالات ناپسند را هم داشته باشند ، از حقیقت درویشی بهره ای نبرده اند .
باید در همه اعمال و افعال ائمه معصومین
(ع) را در نظر داشته و میزان قرار دهیم . آنچه مطابق باشد پذیرفته و آنچه برخلاف باشد ، در هرجا ببینیم نپذیریم و رد کنیم ؛ چون عرفا آنچه دارند از بزرگان دین دارند و به پیروی آنان افتخار می کنند .


پاورقی :
(
۱) سوره الحجر ، آیه ۹۹ : پروردگارت را عبادت کن تا یقین بر تو فرا رسد .
(
۲) منظور از این قاعده این است که غایت که در اینجا همان یقین است در مورد مغیی ( دارای غایت ) ثابت و صادق است .
(
۳) یعنی ، بلکه تو را سزاوار پرستش دانسته و تو را می پرستم .
(
۴) به ظاهر خوشرو و گشاده روست ولی در دل محزون است .
(
۵) سوره جمعه ، آیه ۹ : هرگاه ندای نماز روز جمعه بلند شود بشتابید برای یاد خدا و خرید و فروش را ترک کنید .
(
۶) سوره نور ، آیه ۳۷ : مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروش آنها را از یاد خدا باز نمی دارد .
(
۷) سوره المومنون ، آیه ۵۱ : ای پیغمبران ، بخورید از هر چه پاک و پاکیزه است و کار نیک کنید .
(
۸) سوره اعراف ،‌ آیه ۳۲ : بگو : چه کسی حرام کرده زینت خدایی را که برای بندگان خود فرستاده و روزی های پاک و پاکیزه را که او داده ؟
(
۹) اشاره به داستانی درباره شاه نعمت الله ولی .

منبع : رساله رفع شبهات / تالیف حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه / تهران : حقیقت ، ‍۱۳۷۷ / سوال ۱۷

برچسب‌ها: