دفاعیه ها : تصوف و عرفان از دیدگاه امام خمینی (۲) / دکتر ح. ا. تنهایی
یکی از محصنات ظریف کار حضرت امام در بیان نظریات عارفانه خویش و پیچیدگی های امر وحدت وجود و مساله ولایت استفاده وی از نظریات عرفا و صوفیان اعصار مختلف است که نه تنها ذکر نام و آرای آنان را دستمایه خویش قرار می دهد بلکه نظریات آنها را در برابر دیگر علمای دین برتر می شمارد . سه مورد ذیل نمونه هایی از این برتر شماری است :
سپس به سه تفسیر مهم دیگر نیز اشاره می فرماید : تفسیر طنطاوی ، قطب و مجمع البیان . در صورتی که تفاسیر بسیار زیادی نوشته شده است ولی ایشان عمدتا به تفاسیر عرفا و صوفیه بها می دهد ، صوفیانی چون : محی الدین که از مشایخ سلسله سهروردیه است و تمام جهان او را به عنوان یکی از بزرگترین صوفیان اسلام می شناسد . ملا عبدالرزاق کمال الدین کاشانی نیز از عرفای قرن هشتم است ، و به ویژه ملا سلطانعلی که همان جناب سلطانعلیشاه گنابادی ( = جنابذی ) صاحب تفسیر بیان السعاده و نخستین قطب سلسله گنابادی پس از ادامه سلسله نعمت اللهی از طریق جناب سعادتعلیشاه به ایشان است که چگونگی این روابط را بطور اجمالی ، در فصل سیزدهم [ کتاب منبع مقاله ] دنبال نموده ایم . پژوهشگران موسسه تنظیم و نشر آثار امام در معرفی جناب ملا سلطانعلی این گونه می نویسند :
دیگر تاکیدات امام بر اهمیت روش صوفیان در همان نامه به گورباچف نیز مستور است .
پس از این مقایسه ، روش فلاسفه و نیز ، بر سبیل خضوع و خشوع حاصل کار خود را نیز همراه فلاسفه مذکور می داند ، ولی روش صوفیانه شیخ ابوسعید را ، که روش مشاهده اشراقی است برتر می شمارد . نگاه کنید :
همین مقایسه را جناب ایشان در باب مقایسه زبان و اصطلاحات فلاسفه و عرفا انجام می دهند . در گام نخست به تفاوت دو زبان فلسفی و صوفیانه که هر دو از یک واقعیت سخن می رانند اشاره می فرماید . نگاه کنید :
پس از این مقایسه جناب ایشان تعبیر و روش عرفا و صوفیان را به روش و تعبیرات ائمه هدی (ع) نزدیک تر دیده می فرماید :
سپس هشدار می دهند که در هنگام مشاهده این اختلاف ، به جای تکفیر آنها بهتر است سعی کنید تا زبان آنها و اهداف و مقاصد آنها که همراه و همساز با تعابیر ائمه هدی (ع) هست را بفهمیم :
جناب ایشان در ادامه گفتگوی مقایسه ای میان معرفت شهودی و معرفت علمی یا فلسفی اهل معرفت غیرشهودی را گرفتار نادانی و ظلمانی حقیقی دانسته که به هیچ روی زبان و حال اهل معرفت شهودی را درک نمی کنند ، و بدتر از آن ، از روی نفهمی به انکار و تکفیر آنان دست می زنند . در همین مقال در توضیح تجربه شهودی موسی (ع) می فرماید مفهوم تجلی و تجربه شهودی و اشراقی برای اهل ظاهر و غیر عارف متاسفانه به نظر وهم و قصه می آید ...
و آیا چگونه می توان مشاهده کرد ؟ آیا با چشم یا با قلب ؟ می فرماید هیچ کدام ، بلکه با « آن قلبی که قلب عالم است ، قلب نبی ، مشاهده با اوست ... » (۱۱)
پس معرفت شهودی تنها برای اولیای خدا و پیروانی که اتصال روحانی به این بزرگواران دارند ممکن است می شود و این البته پس از ائمه ، در میان عرفا جاری است .
که در حاشیه کتاب ، پژوهشگران این بیت شیخ [ بهایی ] را کامل آورده اند :
جناب ایشان در استفاده از آثار منثور صوفیان و عارفان و پیروی و شرح و تکمیل نظریات آنان اشارات بی شمار داشته اند که مهمترین آنها اشارات به شیخ اکبر محی الدین ابن عربی شیخ سلسله سهروردیه است و بهره های وافی از تفسیر بیان السعاده جناب سلطانعلیشاه گنابادی .
۱. برتر دانستن تفاسیر صوفیان نسبت به کلیه تفاسیر
حضرت امام تفسیر قرآن را مخصوص اهل بیت (ع) می داند و معتقد است دیگر علمای تفسیر هر کدام قسمتی خاص و محدودی از قرآن را فهمیده اند . در میان علمای تفسیر و صاحبان تفاسیر قرآنی ، ایشان تنها به سه تفسیر رجوع کرده اند که هر سه نفر از عرفا و صوفیه مشهور بوده اند ، نگاه کنید :سپس به سه تفسیر مهم دیگر نیز اشاره می فرماید : تفسیر طنطاوی ، قطب و مجمع البیان . در صورتی که تفاسیر بسیار زیادی نوشته شده است ولی ایشان عمدتا به تفاسیر عرفا و صوفیه بها می دهد ، صوفیانی چون : محی الدین که از مشایخ سلسله سهروردیه است و تمام جهان او را به عنوان یکی از بزرگترین صوفیان اسلام می شناسد . ملا عبدالرزاق کمال الدین کاشانی نیز از عرفای قرن هشتم است ، و به ویژه ملا سلطانعلی که همان جناب سلطانعلیشاه گنابادی ( = جنابذی ) صاحب تفسیر بیان السعاده و نخستین قطب سلسله گنابادی پس از ادامه سلسله نعمت اللهی از طریق جناب سعادتعلیشاه به ایشان است که چگونگی این روابط را بطور اجمالی ، در فصل سیزدهم [ کتاب منبع مقاله ] دنبال نموده ایم . پژوهشگران موسسه تنظیم و نشر آثار امام در معرفی جناب ملا سلطانعلی این گونه می نویسند :
دیگر تاکیدات امام بر اهمیت روش صوفیان در همان نامه به گورباچف نیز مستور است .
۲. برتر دانستن معرفت شوقی
در مقایسه معرفت شوقی و عارفانه در برابر معرفت فلسفی که مبتنی بر برهان است جناب ایشان به داستان معروف برخورد شیخ بزرگوار صوفی مسلک ابوسعید ابی الخیر و فیلسوف مشائی بوعلی سینا ( که در آخر او نیز دست ارادت به صوفیان می دهد ) (۴) ، اشاره ای ضمنی کرده و برتری روش شیخ ابوسعید را متذکر می شود . نگاه کنید : جناب ایشان نخست به معنای اعتباری اسم و مسمی در ادراک فلاسفه از صفات و ذات خداوندی اشاره کرده و چنین ادراکی را ناقص برشمرده و آن را از سر برهان می داند . سپس می افزاید :پس از این مقایسه ، روش فلاسفه و نیز ، بر سبیل خضوع و خشوع حاصل کار خود را نیز همراه فلاسفه مذکور می داند ، ولی روش صوفیانه شیخ ابوسعید را ، که روش مشاهده اشراقی است برتر می شمارد . نگاه کنید :
همین مقایسه را جناب ایشان در باب مقایسه زبان و اصطلاحات فلاسفه و عرفا انجام می دهند . در گام نخست به تفاوت دو زبان فلسفی و صوفیانه که هر دو از یک واقعیت سخن می رانند اشاره می فرماید . نگاه کنید :
پس از این مقایسه جناب ایشان تعبیر و روش عرفا و صوفیان را به روش و تعبیرات ائمه هدی (ع) نزدیک تر دیده می فرماید :
سپس هشدار می دهند که در هنگام مشاهده این اختلاف ، به جای تکفیر آنها بهتر است سعی کنید تا زبان آنها و اهداف و مقاصد آنها که همراه و همساز با تعابیر ائمه هدی (ع) هست را بفهمیم :
جناب ایشان در ادامه گفتگوی مقایسه ای میان معرفت شهودی و معرفت علمی یا فلسفی اهل معرفت غیرشهودی را گرفتار نادانی و ظلمانی حقیقی دانسته که به هیچ روی زبان و حال اهل معرفت شهودی را درک نمی کنند ، و بدتر از آن ، از روی نفهمی به انکار و تکفیر آنان دست می زنند . در همین مقال در توضیح تجربه شهودی موسی (ع) می فرماید مفهوم تجلی و تجربه شهودی و اشراقی برای اهل ظاهر و غیر عارف متاسفانه به نظر وهم و قصه می آید ...
و آیا چگونه می توان مشاهده کرد ؟ آیا با چشم یا با قلب ؟ می فرماید هیچ کدام ، بلکه با « آن قلبی که قلب عالم است ، قلب نبی ، مشاهده با اوست ... » (۱۱)
پس معرفت شهودی تنها برای اولیای خدا و پیروانی که اتصال روحانی به این بزرگواران دارند ممکن است می شود و این البته پس از ائمه ، در میان عرفا جاری است .
۳. برتر دانستن و گزینش تمثیل های عرفا در اثبات معرفت شهودی
به ویژه در معرفت شهودی ، جناب ایشان تقیدی خاص داشته اند تا احدیث و آیات شریفه را همراه با اشعار عرفا و صوفیه شیعی همراه کنند . نمونه این اشاره جستار بالا در بند دوم بود که در توضیح معرفت شهودی انبیا ، و مثلا مفهوم شناخت نور متجلی در طور را ، با تمثیل مولوی همراه و تبیین می کند ، که در حاشیه کتاب پژوهشگران موسسه تنظیم و نشر آثار وی بدان اشاره نموده اند :من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر / من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش (۱۲)
و در ادامه همین جستار و مقال عمیق ، و در اثبات این نکته که حتی علوم دینی یا علوم به اصطلاح رسمی دینی هم ، که موضوع منزهی دارند ، می توانند در قلب عالم نامهیا و نامنزه به فضله شیطان تبدیل شود . در این حال از اشارات شیخ بزرگوار و صوفی عالم و محدث شیعه شیخ بهایی استفاده برده و اشاره ای اینچنین می فرماید که همه علوم رسمی « سر به سر قیل است و قال » . نگاه کنید :که در حاشیه کتاب ، پژوهشگران این بیت شیخ [ بهایی ] را کامل آورده اند :
علم رسمی سر به سر قیل است و قال / نه از او کیفیتی حاصل نه حال
و البته چند بیت دیگر این مجموعه اشعار نیز نشان دهنده تاثیر شیخ [ بهایی ] بر امام است . مثلا :چند از این فقه و کلام بی اصول / مغز را خالی کنی ای بوالفضول
دل منور کن به انوار جلی / چند باشی کاسه لیس بوعلی
و یا :دل منور کن به انوار جلی / چند باشی کاسه لیس بوعلی
دل که خالی شد ز مهر آن نگار / سنگ استجنای شیطانش شمار ... الخ (۱۵)
و نیز در تبیین وجوب راهنما که به اشعار پرمغز مثنوی تمسک می جوید ، و ما بارها ، به ویژه در بخش اول از آنها بهره بردیم ، مثلا این نمونه که :جناب ایشان در استفاده از آثار منثور صوفیان و عارفان و پیروی و شرح و تکمیل نظریات آنان اشارات بی شمار داشته اند که مهمترین آنها اشارات به شیخ اکبر محی الدین ابن عربی شیخ سلسله سهروردیه است و بهره های وافی از تفسیر بیان السعاده جناب سلطانعلیشاه گنابادی .
پاورقی :
منبع :
جامعه شناسی نظری اسلام : مطالعه گزیده ای از نظریات جامعه شناختی و انسان شناختی متفکرین ، فلاسفه و صوفیان مسلمان / دکتر ح. ا. تنهایی .-- مشهد : نشر سخن گستر ، ۱۳۷۹ / فصل نهم : نظریه حضرت آیت الله العظمی امام خمینیبرچسبها: دفاعیه ها
<< Home