معرفی منابع : تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده تالیف جناب سلطانعلیشاه - ۳
درباره مسجد در آیه « و من اظلم ممن منع مساجد الله ... » (۱)
مفسر می فرماید :
« همانا مساجد حقیقی ، سینه های منشرح و نورانی است و مقصود از آن اولیای الهی می باشند و می فرماید : مساجد جمع مسجد است و آن محل سجود است که نهایت خضوع می باشد پس به این معنی تمام زمین مسجد است زیرا هر چیزی که در روی زمین است کاری جز خضوع و اطاعت در برابر خدا ندارد ، پس تمام روی زمین محل فروتنی و خواری هر چیزی است که روی زمین است و پیامبر اکرم (ص) فرمود : زمین برای من مسجد و پاک قرار داده شده است زیرا رسول خدا سجده کلیه موجودات را در تمام زمین می دید . و به همین معنی سینه های باز شده به نور اسلام و دل های روشن گشته به نور ایمان ، مساجد حقیقی هستند به وساطه آنکه هر چه در این سینه ها است در حقیقت تذلل و خضوع دارند . و امتیاز مساجد صوری از بین مکان های زمین تنها به واسطه داشتن نام مسجد و بیت الله به این مکان نیست و نه به علت ویژگی بقعه و مکان و خشت و گل و گچ و سایر مصالح ساختمانی و نه ویژگی نوع ساختمان و کارگران آن وگرنه امتیاز هر چیزی که در این خصوصیات شریک باشد در این اسم هم مشارکت دارد بلکه امتیاز آنها به سبب نیت وقف کننده است زیرا واقف هنگامی که دارای نیت صحیح و خالص برای خدا بود و نیتش آلوده به اغراض نفسانی نبود ، سینه او باز و قلبش روشن می شود و این دو ، مسجد خدا هستند و به سبب توجه او به این مکان ، این مکان نورانی گشته و امتیاز مسجد و خانه خدا بودن را پیدا می کند و اگر انسان در این گشایش قلبی و نورانیت باطنی تمکن یافت بطور مطلق خودش ، مسجد و خانه خدا خواهد شد و اگر این تمکن را نیافت ، در هنگامی که دارای این حال و صفت بود ، مسجد و بیت الله است و هر چه این حال و صفت در او زیادتر و شدیدتر شود مسجد و خانه خدا بودنش ازدیاد می یابد و هر قدر مسجد بودن او برای خدا شدت یابد ، مسجد بودن آنچه او بنا کرده نیز بیشتر خواهد بود . پس در حقیقت مساجد و خانه هایی که خدا اجازه ترفیع آن را در آیه شریفه « اذن الله ان ترفع » (۲) داده است همان سینه و دل های باز و نورانی و سپس دارنده آن سینه ها و دل های نورانی است . و اما مسجدهای صوری ، پس آنها مساجد حقیقی به اعتبار معنی اول هستند که فرمود همه زمین مسجد است اما امتیاز آنها از سایر مکان های زمین تنها به اسم مسجد داشتن ، نیست مگر به واسطه توجه مساجد حقیقی که واقفین آنها باشند به آنجا و به همین جهت این مساجد به خود ائمه (ع) تفسیر شده است که خدا اجازه ترفیع آنها را داده است و در بسیاری از اخبار به خودشان تفسیر شده است . » (۳)
و من یقین دارم کسی که آگاهی به اشارات و رموز عرفانی ندارد ، نمی تواند رموز این تفسیر را بفهمد بنابر این لازم است خواننده تفسیر برای استفاده از آن و پی بردن به تاویلات و تعبیرات آن به احادیث شیعه احاطه و آگاهی پیدا کند زیرا این تفسیر مملو از بحث های عرفانی و براهین عقلی مستند به احادیث پیامبر (ص) و اهل بیتش (ع) می باشد .
تمام علم قرآن در نزد محمد (ص) و ائمه (ع) است
همانطور که تمام شیعه معتقدند ، مولف نیز اعتقادش این است که علم تمام قرآن در نزد پیامبر و ائمه (ع) است ، زیرا قرآن شرح مراتب و درجات وجود بطور کامل است و پیامبر (ص) و امامان (ع) کسانی هستند که تمام این درجات در آنها جمع شده است و در حقیقت علم پیامبر (ص) و ائمه (ع) به قرآن همان علمشان به مقامات و درجات خودشان است و غیر از آن بزرگواران هر کس دیگر ، علمش به حقایق قرآن ، ناقص و در حد خودش است و به آن درجه ای که مخصوص پیامبر و ائمه است ، نمی رسد و در نظر مفسر این موضوع به تفاوت مقامات مربوط است که مراتب علم نیز با تفاوت مقامات معنوی ، متفاوت می شود و نظر مولف در این مورد در فصل دهم از مقدمه اش چنین آمده است :
« همانا گذشت که حقایق و بطون قرآن بسیار متعدد و زیاد است و حقیقت والا و روح عمیق قرآن ، همانا حقیقت محمدیه (ص) و علویت علی (ع) است که مقام مشیت فوق امکان است و هر نبی و وصی از آن مقام تجاوز نمی کند مگر مقام محمد (ص) و جانشینانش و کسی که به مقام مشیت نرسیده است ، نه از آن آگاهی دارد و نه می تواند چیزی از آن مرتبه بیان کند زیرا مفسر در تفسیرش از مقام خود تجاوز نمی کند پس هر کس چیزی از قرآن بداند یا از آن تفسیر کند هر چند به درجاتی نایل شده باشد ، نسبت علم و تفسیرش به حقیقت قرآن مانند قطره ای از اقیانوس بزرگ است ، پس حقیقت قرآن که همانا حقیقت محمد (ص) و علی (ع) است مقام اطلاق است که محدودیت و نهایتی برای آن نیست و موجود ممکن با توجه به محدودیت عالم امکان و عقل کلی ، محدود بوده و نمی توان بین موجود محدود با غیرمتناهی و نامحدود نسبتی را تصور نمود ، پس علم هر عالم و مفسر قرآن نسبت به علم قرآن مانند قطره در برابر دریاهاست و هنگامی که مقام معنوی محمد (ص) و علی و اولاد معصومین آنها (ع) ، مقام مشیت است ، علم تمام قرآن نزد آنان است و علی کسی است که علم تمام کتاب نزد اوست ، همانگونه که در مورد ولایت چنین است و او دارای ولایت مطلقه می باشد که در نتیجه علم تمام کتاب نزد اوست و اضافه علم به کتاب ، مفید استغراق است و ابراهیم را خداوند به کلمات محدودی آزموده نه تمام کلمات در صورتی که او بعد از پیامبر ما ، از تمام پیامبران کامل تر بوده و محمد ایمان به خدا و تمام کلمات او دارد که فرمود : « فامنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی یومن بالله و کلماته » (۴) و کلمات جمع مضاف و مفید استغراق است و منظور ایمان اجمالی نیست که در این صورت غیر او هم در آن شریک و شامل دیگران هم شود بلکه ایمان تفصیلی است و چنین ایمانی تحقق نمی یابد مگر آنکه مومن به مقام شهود و عیان رسیده باشد . » (۵)
فضیلت صلوات بر پیامبر اکرم (ص)
مفسر معتقد است که پیامبران هر کدام یک درجه از مقام والای پیامبر اکرم ( که انسان کامل است ) می باشند ، به همین جهت هر فردی از امت های گذشته که با هر یک از پیامبران بیعت کرده باشد در حقیقت با پیامبر ما بیعت نموده است و حقیقت نماز هر سالک همان حالت تذکر و توجه به پیامبر اکرم (ص) و نصب العین قرار دادن صورت پیامبر یا شیخش در هر عبادت بلکه در هر آن و لحظه است و مطلوب حقیقی هر سالک در عبادات گوناگون ، ظهور صورت شیخ یا پیامبر و اتصال او از روی حال با روحانیت پیامبر یا شیخش می باشد تنها در این مورد اختلاف نظری بین سلاسل صوفیه است ، عده ای نهایت هدف سالک در عبادتش را اتصال روحی سالک با پیامبر (ص) یا شیخش می دانند و عده ای تذکر و یادآوری صورت شیخ را مانند پل ارتباط و وسیله ای مجازی برای وصول به این اتصال می دانند با علم به اینکه در نظر گرفتن صورت شیخ نوعی بت پرستی است ولی آنان تنها راه وصول به این هدف عالی را همین روش مجازی و استفاده از این راه ارتباطی برای رسیدن به هدف می شناسند . و در این مورد مفسر می فرماید :
« هنگامی که حضرت محمد (ص) اصل جمیع خلفای الهی است و تمام اوصیا سایه ها و پرتوی از وجود او هستند ، هر چه برای تمام اولیا حاصل می گردد در واقع برای آن حضرت حاصل است و آنچه برای جمیع خلفا از جهت نظر و خدمت و تعظیم و تذکر و تامل در شئون و حالات و رفتار آنها لازم است برای او به تنهایی لازم می باشد و هر کس با یکی از خلفای آن حضرت بیعت نموده باشد مانند آن است که با حضرت محمد (ص) بیعت کرده باشد و برای هر مسلمان و مومنی هیچ عمل و عبادتی ارزشمندتر و سودمندتر از توجه به حضرت محمد (ص) و یادآوری او و دعای به او و طلب رحمت برای او و گرایش به سوی او نیست تا جایی که ملکوت آن حضرت یا یکی از خلفا و اوصیای بزرگوار آن حضرت بر دل او تجلی و ظهور نماید ، و لذا از امام صادق (ع) وارد شده که فرمود : مردی شرفیاب محضر رسول خدا (ص) شد و عرض کرد : آیا نیمی از صلوات هایم را برای تو قرار بدهم ؟ فرمود : آری . آن مرد گفت : همه صلوات هایم را برای تو قرار بدهم ؟ فرمود : آری . هنگامی که آن مرد رفت رسول خدا (ص) فرمود : تمام گرفتاری های دنیا و آخرت او کفایت شد و راحت گردید . در حدیث دیگری است که مردی به رسول خدا (ص) عرض کرد : یا رسول الله من یک هشتم صواتم (۶) را برای تو قرار دادم . رسول خدا (ص) فرمود : کار خوبی کردی . پس آن مرد گفت : یا رسول الله ، نصف صلواتم را برای تو قرار دادم . رسول خدا فرمود : این کار بهتر است . آن مرد عرض کرد همه صلواتم را برای تو قرار دادم ؟ رسول خدا (ص) فرمود : در این صورت خداوند هر مهم تو از دنیا و آخرت را کفایت می کند . در این هنگام مردی به امام صادق عرض کرد : خدا امور تو را اصلاح کند ، چگونه شخصی صلواتش را برای رسول (ص) قرار می دهد ؟ آن حضرت (ع) فرمود : بدین گونه که از خداوند چیزی درخواست نمی کند مگر آنکه ابتدا صلوات بر محمد (ص) و آل او می فرستد . و امثال این اخبار مانند قرآن دارای تعبیرات و معانی زیادی است که با توجه به مراتب معنوی و درجات فهم و شعور مردم متفاوت می باشد . زیرا نماز به معنی دعاست و کسی که هنوز به مقام حضور نرسیده ، صلوات او بر محمد فقط به معنی دعا برای آن حضرت خواهد بود . و همچنین صلوه به معنی همین نماز است که شارع مقدس تعیین فرموده و شامل افعال و اذکار مخصوص می باشد و برای کسی که به مقام حضور در نزد آن حضرت رسیده جایز است که دعای او برای آن حضرت و معنی صلواتش برای آن حضرت همین نماز واجب باشد که در هنگام اقامه آن توجهی به غیر آن حضرت نداشته باشد و مخاطب او در نماز بلکه متکلم واقعی و نمازگزار حقیقی خود آن حضرت باشند . همانطور که شان و مقام کسی که به مقام حضور نزد شیخش برسد همین است و کسی که دارای چنین حالی باشد کلیه مهمات و مشکلاتش برطرف شده بلکه تمام خیرات دنیا و آخرت برای او حاصل گردیده است . بلکه او به مقام بی نیازی از دنیا نایل گردیده است و به همین دلیل مشایخ رضوان الله علیهم برای رسیدن سالک به این مقام اهتمام ورزیده و برای سالکین هدفی جز رسیدن به این مقام نمی باشد و مشایخ فارس ، سالکین را به در نظر گرفتن صورت شیخ امر می کردند تا در نتیجه تمرین و تکرار ، این حالت حضور پیدا شود و اگر به آنها گفته می شد ، این کار کفر و در بند صورت بودن و از معبود حقیقی و مسمای واقعی ، غافل شدن است ، پاسخ می دادند که آری این کفر است و شبیه به بت پرستی است ولی کفری است که از هر کفر و ایمانی بالاتر است و به این موضوع مولوی قدس سره اشاره نموده و فرموده است :
آینه دل چو شود صافی و پاک / نقش ها بینی برون از آب و خاک
هم ببینی نقش و هم نقاش را / فرش دولت را و هم فراش را
چون خلیل آمد خیال یار من / صورتش بت ، معنی او بت شکن
شکر یزدان را که چون او شد پدید / در خیالش جان خیال او ندید
و این شعر اشاره به این موضوع دارد که حضور نزد شیخ (۷) اگر چه ظاهرا قید و بند و کفر است اما در حقیقت رهایی از هر قید و اسارتی است ، نه در قید و بندشان . » (۸)هم ببینی نقش و هم نقاش را / فرش دولت را و هم فراش را
چون خلیل آمد خیال یار من / صورتش بت ، معنی او بت شکن
شکر یزدان را که چون او شد پدید / در خیالش جان خیال او ندید
والدین و نزدیکان
مفسر بزرگوار ما معتقد است که ( در جهان آفرینش ) علت ها به منزله پدر و معلول ها ، فرزند آنان هستند و کسی که معتقد به وحدت وجود است در قوس نزول در عالم هستی ، عقل را معلول اول برای ذات الهی می داند و نفس از تجلی و اشراق عقل ، حاصل شده ، همانطور که در داستان آدم و حوا می بینیم ، زیرا آدم عقل همان محصول ( مخلوق ) اول است و حوای نفس از تجلی آدم عقل ، ظاهر شده است پس ذات ، پدر عقل است و نفس ، مولود عقل . و آنجا که خداوند در کتاب عزیز خود انسان را امر به اطاعت از والدین می کند کسی که این عقیده را دارد ، نتیجه می گیرد که نفسی که مولود عقل است ، واجب است از پدر عقل اطاعت کند و بر همه نفوس اطاعت از عقول و بر عقول اطاعت از خدا واجب است یعنی بر مردم که مصادیق نفس هستند ، واجب است که از طریق عقول که وجوه الهی یعنی اولیای او هستند ، بندگی خدا نمایند و به عبارت دیگر برای مسلمان امکان ندارد از خدا اطاعت کند ، مگر به اطاعت از رسول خدا و خلفایش . گفتار مفسر بطور اختصار چنین است :
« پس افلاک و عناصر پدران موالید هستند و عقل و نفس عالم وجود پدر و مادر عالم طبع ( طبیعت ) می باشند زیرا افلاک با ( گردش خود ) و ستارگانش که مانند قوای انسانی هستند آثاری را بر عناصر می گذارند ( در عناصر تاثیر گذارند ) و عناصر نیز آن آثار را قبول می کنند ( پس افلاک و کواکب جنبه فاعلیت و عناصر جنبه قابلیت دارند ) و قابلیت و تاثیرپذیری عناصر مانند تاثیرپذیری زنان از مردان است همانگونه که رحم هایشان نطفه را که موجب تولید مثل است دریافت می کند و پرورش می یابد و در رشد و بقای خود نیاز به این پدران دارد منتها برعکس نیازمندی حیوان به پدر جسمانی خود زیرا موجود زنده بعد از استقرار نطفه و در رحم مادر ، نیازی به پدر ندارد و از القای عقل کل بر لوح نفس کلی ، نقوش عالم که به منزله دانه هاست ، عالم طبع به وجود می آید و عالم طبع در بقایش محتاج این پدر و مادر است این موضوع در عالم کبیر است ، اما در عالم صغیر انسانی بعد از سامان یافتن و هموار گردیدن ، به واسطه ازدواج عقل و نفس ، آدم و حوای عالم صغیر به وجود می آیند و با ازدواج آنها نسل آدم ایجاد می شود و با ازدواج شیطان و نفس اماره ، فرزندان جن و نسل شیطان به وجود می آیند این قانون و روش تکوین در دو عالم کبیر و صغیر پیوسته جریان دارد . اما به حسب اختیار و تکلیف که مختص به انسان ناتوان است ، سنت الهی چنین جریان یافته که به ثمر رسیدن طفل قلب و مراتب آن با اختیار و اراده سالک و لشکریان خلقی [ به ضم خ ] و علمی و عیانی به کمک دو نفس مامور از جانب خدا باشد تا به کمک یکدیگر فرمان الهی را به مکلف برسانند و به کمک آن تطبیق تکلیف و تکوین را ایجاد نمایند ، زیرا اوامر تکوینی با تکلیف تشریعی و تکلیفی مطابقت دارد و اگر در بعضی موارد چگونگی این توافق را درک نکنیم برای عدم آگاهی ما به جهان تکوین است و این سنت از زمان حضرت آدم تا زمان ما جاری بوده و تا انقراض عالم ، دوام دارد اگرچه بین عامه مردم ، اثر و خبری از آن نداشته باشند ، همانا صحت و درستی اسلام در سینه و دخول ایمان در قلب نخواهد بود ( تحقق نخواهد یافت ) مگر به کمک دو شخص که یکی مظهر عقل کلی و دیگری مظهر نفس کلیه باشد . » (۹)
درباره معنی سکر
مفسر بزرگوار ما معتقد است که سکر تنها منحصر به آن حالتی نیست که در اثر نوشیدن شراب حاصر می شود بلکه هر حالتی که عقل را از تدبیر سالم در کارها باز دارد مانند شرابی است که شارع حرام فرموده بنابر این به اعتقاد ایشان ، حرص و حسد و حب دنیا حالاتی هستند که بر نفس چیره می شوند و عقل را از تدبیر صحیح باز می دارند و حکم این صفات مانند حکم شراب است و دارنده آن بیهوش است مادامی که این صفات به نفس او متعلق باشد و گفتار ایشان در این مورد چنین است :
« سکر [ به ضم سین ] از سکر [ به فتح سین و کاف و راء ] به معنی « سد » [ به فتح سین و تشدید دال ] ( بازداشت ) و به حالت حاصله از استعمال چیزی از مسکرات ، گفته می شود زیرا راه های تصرف عقل در قوا و راه های فرمانداری قوی [ به ضم قاف ] از عقل را می بندد و اختصاص به شراب معروف ندارد بلکه هر چه موجب این حالت گردد چه خوردنی و چه آشامیدنی و چه دود کردنی و غیر آن شراب نفس است چه از آن سکر معروف حاصل شود - مانند فقاع و فشردنی ها - و یا نشود مانند حرص ، آرزو ، حب دنیا ، شهوت ، غضب ، حسد و بخل . » (۱۰)
می توانستیم بسیاری از نظریات مولف در اصول و فروع دین را از خلال عبارات و اشارات او در این تفسیر استخراج کنیم ولی ما تفصیل مطلب را رها نموده و مطالعه دقیق تفسیر را به خواننده واگذار کردیم و من معتقدم که مطالعه این تفسیر برای کسی که آگاهی به رموز این قوم ندارد آسان نخواهد بود ، پس بر خواننده محترم لازم است که قبل از مطالعه این تفسیر به رموز و اشارات آنان آگاهی یابد .
پاورقی :
منبع :
عرفان ایران ( مجموعه مقالات ) - شماره ۱۷ / گردآوری و تدوین مصطفی آزمایش .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۸۲ / مقاله « تفسیر بیان السعاده ... » تالیف دکتر عادل نادرعلی ؛ ترجمه حسینعلی کاشانی بیدختی ؛ صص ۱۱۹ - ۱۲۸
برچسبها: معرفی منابع
<< Home