سلام

درویشی درويشي سلسله نعمت‌اللهی نعمت‌الهیه نعمه‌الهی نعمه‌اللهیه نعمت اللهی نعمه الهی نعمت اللهي نعمت‌اللهي نعمه‌اللهي نعمت الهیه نعمه اللهیه سلطانعلیشاهی سلطانعليشاهي سلطان علیشاهی سلطان عليشاهي سلطان‌علیشاهی سلطان‌عليشاهي گنابادی گنابادي گنابادیه گناباديه عرفان تصوف صوفی صوفي صوفیه صوفيه عرفا صوفیان صوفيان درویش قطب اقطاب مزار سلطاني سلطانی mysticism sufism shiism sufism shiah sufism islamic sufism nimatullahi order gunabadi

یکشنبه

دفاعیه ها : نامه جناب ملا محمد جعفر برزکی محبوبعلی در جواب تفکیر

توضیح : متن نامه جناب حاج ملا محمد جعفر برزکی محبوبعلی ( وفات ۱۲۷۷ ش ) ، شیخ مجاز جناب سلطانعلیشاه در کاشان ، به حاج میرزا فخرالدین کاشانی که حکم به کفر ایشان و دراویش داده بود ( حدود سال ۱۳۱۲ قمری )
ضمیمه « سلطانعلیشاه ، سلطانمحمد بن حیدر ، ۱۲۵۱ - ۱۳۲۷ ق - / کتاب نابغه - بخش پنجم : ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۷ قمری » ؛ شرح پاورقی شماره ۵ ؛ به فهرست مقالات مراجعه شود .



بسم الله الرحمن الرحیم

به عرض مقدس عالی می رساند ، بعد از طی مراسم اخلاص و نیازمندی در فقره غوغایی که حضرات ملا های آران و بیدگل و نوش آباد در تکفیر این ضعیف و جماعتی که آنها را دراویش نامیده اند ، نمودند و نسبت های دروغ و تهمت که ماخذش را از خودشان اگر سوال شود جوابی به جز « مردم می گویند » ندارند ، عرض می کنم . حقیر از چیزی که می ترسم این است که در معرض سخط و مواخذه حق تعالی واقع شوم بلیات و واردات دنیوی را همیشه مبتلا هستم این هم یک نوعش باشد .
شنیدم بندگان جنابعالی هم تصدیقی از ایشان فرموده اند و نوشته و حکمی بر کفر این مسلمانان صادر فرموده اند . از این فقره خیلی متاثر شدم چرا که یقین داشتم از جنابعالی برخلاف قانون و قواعد شریعت و ایمان کلمه ای صادر نخواهد شد ، خیال کردم عریضه عرض کنم اگر شبهه القا نموده اند رفع شود از قرآن مجید استخاره کردم این آیه آمد : « یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا یصلح لکم اعمالکم و یغفر لکم ذنوبکم و من یطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظیما » . (۱) لهذا جسارت نموده شرح حال این ضعیفان را در چند فصل عرض می کنم و مستدعی که محضا لله و ترقبا للاصلاح ، ناظرا الی حضور الرب العدل الکریم ، استماع و التفات فرمایند .
اولا : حال این اشخاص عوام مقلد ، اجمالا این است که حسن ظنی پیدا می کنند مثلا به این حقیر عاصی شرمسار خواهش مطلبی می کنند که خودشان هم نمی دانند چیست ؛ اجمالا می خواهند از اینکه هستند بهتر باشند . حقیر کرارا به تاکیدات اکیده ، حالی می کنم که دین و مذهب و ملت و طریقه تازه ای که پیدا نشده ، آنچه از عقاید اصول دین و فروع و عبادات و اخلاق و غیرها ، اول عمر تا به حال از علما و در منابر و مساجد شنیده و در کتب شیعه خوانده اید ، حق همان است . غرض عمل کردن و دارا بودن است نه شنیدن و پشت سر انداختن و برخلاف آن رفتار نمودن . اجمالا شخص باید همیشه از یاد خدا و توسل به ائمه هدی علیهم السلام خالی نباشد ؛ اگر نمی توانید اینطور باشید اقلا آخرت را مثل دنیا در فکرش باشید که نصف از اوقات شبانه روز را در فکر بندگی خدا باشید تا نهایت ، امرتان به جایی برسد که در هر حرکت و سکونی امر و نهی حق تعالی منظور باشد که موافق اخبار معصومین علیهم السلام حقیقت ذکر همین است که « ان یذکر الله عند کل طاعه و معصیه » . همین مطلب را می شوند باز اصرار در دعایی و اورادی می کنند آنچه خصوصا یا عموما از معصومین (ع) رسیده از قبیل آیات قرآنی و صلوات کبیره و بعضی ادعیه را تعلیم گرفته یا می خوانند یا نمی خوانند . حالا فرض بفرمایید حقیر بدترین خلق هستم و شایسته اینکه این کار را بکنم نیستم ؛ آن کسانی که این حسن ظن را پیدا می کنند هم خطا فهمیده اند ، کفر و نجاست و اباحه دم آنها به چه قاعده ثابت شد و حال آنکه این اشخاص البته هیچ دو نفری اعتقاد و حسن ظنشان هم به یک اندازه نیست و اینکه از یک نفر بر فرض چیزی شنیده شود که غلوی در محبت یا نسبت کرامت به کسی بدهند ، از قبیل اینها از جمله عوام شنیده می شود مثل بسیاری در حق بندگان جناب میرزای شیرازی مدظله العالی می گویند که هر حکمی مشکل شود می نویسد ، جواب به خط سبز از حضرت حجه عجل الله فرجه بیرون می آید و خیلی بالاتر از اینها که اگر جنابعالی بفرمایید این حرف ها را نزنید مضایقه ندارند ، تکفیر و تخطئه کنند .
مردم طالب اینند که یک حرف تازه ای بزنند ، چنانکه دشمن ها ملاحظه بفرمایند چه نسبت ها دادند که هیچ ذی شعوری تصور و تعقل صدقش را نمی کند ، مع ذلک خواهند گفت و یک نفر محضا لله منع نخواند کرد و خطاب حضرت حق جل شانه که « ان جاءکم فاسق بنباء فتبینوا » (۲) را عمل نخواهد کرد اگر چه بعون الله تعالی ملالی نیست : « ان یوم الفصل ( کان ) میقاتهم اجمعین » . (۳) « حسبنا الله و نعم الوکیل » (۴) « نعم المولی و نعم النصیر » (۵) .
فصل دوم در خصوص خواص و پیشوایان این طایفه مطعونین ، شرحی در دیباچه تفسیر (۶) از جناب مقدا و آقای خود (۷) به نظر آمد صورتش را نوشته در لف عریضه ملاحظه فرمایید . مسلمان راضی می شود صاحبان این عقاید را نسبت کفر و اباحه دم بدهد ؟ خواهید فرمود : پس چه اختلافی هست ؟ اولا : اختلافی نیست ، از باب غرض ندانسته از طرفین اختلاف شخصی و لفظی می اندازند ، خداترسی می خواهد که گوش ندهد . ثانیا : فی الجمله اختلاف ، نظیر خلاف مجتهد و اخباری است که عرض می کنم . شخص مجتهد جامع الشرایط جایز التقلید ، شرط اعظمش دارا بودن ملکه تقوا است بعباره اخری باید نفس او از سر هوی و شیطان خارج و مسخر عقل شده باشد : « و اما من کان من الفقهاء حافظا لدینه ، صئنا لنفسه ، مخالفا لهواه ، مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه » (۸) . و این مرتبه دخلی به مرتبه امامت و عصمت ندارد عالم « بما کان و ما یکون » نیست ، بری از سهو و نسیان نیست همینقدر مامون از متابعت نفس است . همین مساله را در چند سال پیش در « سر من رآی » ، بندگان جناب میرزا مد ظله با طلاب معتبر در میان داشتند که آنجناب می فرمودند : مجتهد باید صاحب مقام و ملکه باشد فوق عدالت ؛ طلاب قبول نمی کردند و برهان آن بزرگوار همین حدیث شریف بود . باری در هر صورت حکم تکفیر چنانچه از جانب آخوند ملا محمد علی آرانی دیدم سبب تضییع علم و علما است ؛ اقلا چنین مطلبی را باید یک مجلس با حقیر گفتگو کرده باشد بدون زور چماق .
بیش از این جسارت ، موجب تصدیع است اگر میل خاطر باشد شرفیاب می شوم نه یک بار و دو بار مثل تلمیذی هر روزه ، هر قدر بخواهید و اگر یقین حاصل فرمودید به کفر ما مسلمانان که مختارید ؛ ولی شخص مسلمان تا زبان دارد و زنده است در هر جا باشد اسلام خود را ثابت می کند . و دیگر اینکه مردم این افتراها که مقدسین به ما می زنند تحقیق می کنند وقتی فهمیدند دروغ است ، دیگر هیچ اعتقادی برای کسی باقی نمی ماند بلکه اسباب دخول مردم در باب ضلالت ضالین واقعی می شود . شان عالم این است که اگر طایفه ای از مسلمین را هم مخطی در طریق دید ، به ملایمت ، به ادله و براهین بطلانش را ثابت کند . هرچه مذمت و طعن هم شایسته می داند در مجالس و منابر بکند نه این حرکات شنیعه جاهلانه که در آران و بیدگل و نوش آباد می کنند و اذیت و آزار بزرگ و کوچک . عیال مردم را می گویند : « بیا بی طلاق شوهر کن » ، اگر این طریقه اسلام و ایمان است و این نوع مردم را ، خلفاء الله و نواب ائمه باید دانست و مفتریات آنها را باید قبول نمود که داد از این مسلمانی !
کسی که احتمال بی غرضی و دادرسی در او بدهم جز جنابعالی سراغ نداشتم ، جسارت کردم آنچه تکلیف می دانید در اطفای فتنه بفرمایید که عند الله تعالی و رسوله ضایع نمی شود . اگر جوابی هم مرحمت شود مختارید . یکی از دروغ ها که در حق حقیر فقیر گفته می شود این است که مردم فوج فوج می روند و مرید او می شوند رجالا و نساء ، کی و کجا و به چه خیال ؟ نه حقیر اهل این کارم ، نه کسی به خیال آخرت . این ملاها از دور یک چیزی شنیده اند . دو روز بازدیدی کردم همه گرفتار ناخوش داری ، غیر از طبابت مرضی ، خیالی دیگر نبود . اجتماع دو سه نفر آبله دار ، دردگلو ، نوبه ، حمل بر دستگاه ارشاد کردند ، حسد داعی بر این فتنه شد . و الی الله المشتکی و به الاستجاره . ( انتهی )


پاورقی :




منبع :

نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم / تالیف حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۸۴ / پاورقی صفحات ۱۳۵ - ۱۳۷


برچسب‌ها: